برای 25 بهمن
برای ۲۵ بهمنی ها
.
.
.
.
.
.
.
.
.

۲۵بهمن هرسال
در محل نگهداری جلبک های سبز
منتظرتانیم
برای ۲۵ بهمنی ها
.
.
.
.
.
.
.
.
.

۲۵بهمن هرسال
در محل نگهداری جلبک های سبز
منتظرتانیم

اشاره: مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های بینندگان سایت خبری "الف" است.
|
عمار، احمد کارگر نجاتی و پدافند غیرعامل |
| محمود آرامش | ||
| ۱۹ مرداد ۱۳۸۹ | ||
|
برخی معتقدند که حوادث پس از انتخابات تمام شده، فتنه شکست خورده و جنبش سبز دیگر وجود خارجی ندارد. اما شواهد و قرائن نشان می دهد فتنه گران مصمم اند به طرق مختلف، آتش جنگ نرم را (هر چند زیر خاکستر) برافروخته نگه دارند. در ادامه به ذکر یک نمونه (از میان صدها نمونه مشابه) خواهیم پرداخت و به کمک آن، روشهای مقابله با "حملات نرم" مورد بررسی قرار خواهد گرفت. در پایان پیشنهاد ایجاد سازمانهایی موازی برای پدافند غیرعامل در جنگ نرم مطرح خواهد شد. اگر ماجراهای 72 شهید جنبش سبز را به خاطر داشته باشید، لابد نام شهید احمد کارگر نجاتی را به خاطر دارید. وی هجدهمین نفر در این لیست جنجالی محسوب می شد، که البته بعدها ادعای زنده بودن کرد! [1و2]. اخیراً، خانمی به نام منزلت محمدی که ادعا می کند مادر این شهید است، چندین مرتبه با رسانه های فارسی زبان غیرایرانی نظیر بی بی سی فارسی (15 تیر 89) و روزآنلاین (2 خرداد 89) مصاحبه نموده و راجع به نحوه کشته شدن، تدفین و حتی ترس از برگزاری مراسم سالگرد وی توضیحاتی ارائه کرده است. چند روز پیش نیز سایت سحام نیوز یکی از این مصاحبه ها را مجدداً منتشر نموده است [3]. چیزی که واضح است آن است که متاسفانه چندین نفر از هموطنان ما در این حوادث جان خود را از دست داده اند. این جانب ضمن عرض تسلیت به کلیه بازماندگان، لازم می دانم در مورد مطلب فوق نکاتی را به عرض برسانم. در مورد اینکه مطلب فوق الذکر چقدر صحت دارد، قضیه از دو حالت خارج نیست. * روایت نقل شده در رسانه های وابسته به اپوزیسیون (و البته سایت سحام نیوز) صحیح است. در نتیجه "احمد" واقعا در حوادث پس از انتخابات (و در کهریزک) شهید شده و شکایت مادر و خانواده وی نیز به جایی نرسیده است. در این حالت، نظام موظف است جلوی چنین ظلمی را گرفته و با کسانی که در رسیدگی به پرونده ایشان اهمال کرده اند برخورد کند. البته واقعاً این سوال باقی می ماند که: نظام جمهوری اسلامی، که پرونده بازداشتگاه کهریزک (با چندین شاکی و متهم) را تا مرحله صدور حکم قصاص برای متهمین پیش برده است، به چه دلیل باید وجود یکی از مقتولین این ماجرا را انکار کند؟! * روایت نقل شده در رسانه های طرفدار نظام جمهوری اسلامی صحیح است. در این حالت فردی به نام منزلت محمدی یا اصلاً وجود ندارد، یا اگر وجود دارد حقیقت را نمی گوید، و فردی به نام احمد کارگر نجاتی در این حوادث شهید نشده است. بررسی صحت و سقم این ماجرا از راستی آزمایی ماجرای ترانه موسوی [4] بسیار ساده تر است. در مورد "احمد"، علاوه بر عکسی که سایت بی بی سی فارسی منتشر کرده است، مطالب متعدد دیگری نیز توسط همین رسانه ها مشخص شده است. برای مثال، مشخصاً ادعا شده که وی در کهریزک به سر برده است، و در هنگام فوت در بیمارستان لقمان بستری بوده، و تاریخ و محل فوت و همچنین تاریخ و محل خاکسپاری به طور دقیق مشخص شده است. درستی یا نادرستی این ادعاها به راحتی قابل بررسی است. البته گاهی اوقات قضایا روشن تر از آن هستند که بشود انکارشان کرد و ماه همیشه زیر ابر پنهان نمی ماند [5]. حال، نظام جمهوری اسلامی، که برقراری عدالت را جزء اهداف اولیه خود می داند، در واکنش با این ماجرا چگونه باید برخورد کند؟ به نظر نگارنده، سه نوع واکنش در این زمینه قابل تعریف است. الف: واکنش نهادهای مسوول: در این زمینه، قوه قضاییه یا پلیس یا حتی وزارت بهداشت و بهشت زهرا می توانند بررسی های لازم را انجام دهند و افکار عمومی را در جریان میزان درستی ادعاهای مطرح شده قرار دهند. در صورت اثبات دروغگویی این رسانه ها، قوه قضاییه نیز موظف است با مسوولان سایت سحام نیوز به اتهام نشر اکاذیب به طور قاطع برخورد نماید. ب: واکنش مطبوعات و رسانه ها: در کشورهای غربی، رسانه ها گاهی به عنوان رکن چهارم دمکراسی مطرح می شوند. به عقیده نگارنده، رسانه های مستقل هوادار نظام این قابلیت (و وظیفه) را دارند که ابعاد ادعاشده در این ماجرا را بررسی کنند. در صورتی که کوتاهی ای از جانب نظام وجود داشته انتقاد کنند؛ و اگر روشن شود اصل خبر کذب بوده و هدف آن تشویش اذهان عمومی و ایجاد حس بی اعتمادی به نظام بوده است، با افشاگری بموقع، این توطئه را نیز نقش بر آب کنند. صدا و سیما (و بخصوص بخش خبری بیست و سی) قبلاً در این زمینه تلاش زیادی کرده، هر چند عملکرد آنها نیز قطعاً خالی از اشکال نبوده است. در این زمینه لازم است رسانه های مستقل فعال تر عمل کنند، چرا که صدا و سیما در ایران به عنوان یک نهاد وابسته به حکومت شناخته می شود. ج: واکنش مردمی: مقام رهبری در بیانات خود نسل جوان، نخبگان فکری و خصوصاً دانشجویان را افسران جوان در جبهه مقابله با جنگ نرم معرفی می کند [6]. این تعبیر، همه جوانان و دانشجویان هوادار نظام را موظف می کند به هر نحو ممکن با حملات ضدانقلاب مقابله کنند. تعبیر "افسران" نشان می دهد که نسل جوان در این زمینه باید ابتکار عمل به خرج دهد، نه صرفاً مانند یک سرباز منتظر صدور فرمان برای مقابله باشد. به عنوان مثال فضای مجازی (مانند وبلاگها) منطقه ای است که اپوزیسیون به شدت تلاش می کند روی آن سرمایه گذاری کند. در مثال احمد کارگر نجاتی، ساده ترین کاری که جوانان می توانند در این زمینه انجام دهند، مطالعه موضوع و یافتن تناقض های آشکاری است که در ادعاهای منتشرشده در این زمینه وجود دارد. در مرحله بعد، در صورت کوتاهی مسوولان و رسانه ها، می توان به بررسی صحت و سقم ادعاهای مطرح شده در مورد "احمد" هم پرداخت. اگر رهبر انقلاب وظیفه تبیین حقایق را متوجه خواص می دانند [7] منظور از خواص، الزاماً افرادی نیست که منصب های رسمی و حکومتی دارند؛ بلکه تمام افرادی که جبهه حق را از جبهه باطل تشخیص می دهند و قدرت تحلیل کافی برای شناساندن جبهه باطل دارند، موظفند به این ندای "اَینَ عمار" پاسخ داده و در برابر شبهه افکنی ها و جنگ روانی به روشنگری بپردازند. امروز، خیلی از رسانه های معاند نظام بسیار هوشمندانه تر از روشهای "هخا"مانند قدیم عمل می کنند. کافی است تجربه گردش در فضای سایبری رسانه های ضدانقلاب و "شبکه های اجتماعی" وابسته به آنها را داشته باشید (و یا اینکه ناخواسته هرزنامه های آنها برای شما ارسال شود!). خواهید دید که این رسانه های به ظاهر مستقل، چگونه عمل می کنند: یک روز همگی این سایت ها و شبکه ها به یکی از شهدای جنبش سبز می پردازند، روز بعد آتش توپخانه خود را متوجه یکی از بیانات امام خمینی در دهه 40 می کنند، بعد ناگهان همگی به اهمیت تحریم ها می پردازند، بعد یکی دیگر از شهدای جنبش سبز را دستاویز قرار می دهند... این در حالی است که در بسیاری موارد هیچ سازمان یا مقام مسوولی وجود ندارد که به این حملات سازماندهی شده بپردازد و پاسخ مناسبی برای آنها ارائه کند. در این شرایط، این سوال ممکن است برای مخاطبان این رسانه ها پیش بیاید که: اگر پاسخی وجود دارد، چرا هیچ کس پاسخگو نیست؟ چنین پرسش های بی جوابی می تواند در درازمدت به لغزیدن مخاطب به دامان ضدانقلاب بینجامد. در حال حاضر، تعداد محدودی از بخش های خبری سیما، تعدادی از وب سایت ها و تعداد خیلی کمتری از روزنامه ها در این زمینه به ایفای نقش پرداخته اند. با این حال، وجود چند سازمان مشخص برای پایش (و مقابله سریع با) القائات رسانه های معاند به صورت تخصصی ضروری به نظر می رسد. به نظر نگارنده، سازمان های مردم نهاد و گروههای دانشجویی می توانند در این زمینه به ایفای نقش بپردازند. تنوع چنین سازمان هایی ضروری به نظر می رسد، چرا که جذب طیف وسیعتری از مخاطبان را امکان پذیر می کند و در صورتی که ضدانقلاب نوک پیکان انتقام و تخریب خود را متوجه یکی از آنها کند، همواره سازمان های دیگری وجود خواهند داشت که به ایفای نقش بپردازند. اگر چنین سازمانهایی ایجاد شوند، می توان امیدوار بود به منزله یک سیستم ایمنی قوی عمل کرده و در درازمدت بدنه نظام را از بسیاری از آسیبها محافظت کند. آمادگی، به طوری که در صورت وقوع حمله میزان آسیب پذیری به حداقل برسد، پدافند غیرعامل نامیده می شود. متاسفانه این موضوع در جنگ نرم تا حدی مغفول مانده [8]، در صورتی که ضرورت آن غیرقابل انکار است. اصولاً وجود یک سیستم قوی پدافند غیرعامل، باعث می شود یک مهاجم ذی شعور در بسیاری از موارد از تهاجم منصرف شود، چرا که خواهد دانست این کار همچون سر به دیوار کوبیدن است. منابع: [1] "نگاهی دقیقتر به 72 تن" http://alef.ir/1388/content/view/53084/85 [2] "تا اطلاع ثانوی فاتحه"، احمد کارگر نجاتی، سایت الف به نقل از وبلاگ احمدک http://alef.ir/1388/content/view/53504 [3] مصاحبه مسیح علی نژاد با منزلت محمدی، نقل شده در سایت سحام نیوز http://www.sahamnews.org/?p=5636 شایان ذکر است خانم علی نژاد پیش از انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته با روزنامه اعتماد ملی همکاری داشت، اما پس از انتخابات به سرعت از کشور خارج شد و به اپوزیسیون خارج نشین پیوست. اینکه چگونه ارگان رسمی حزب اعتماد ملی، در سکوت یا غفلت متولیان امر، شهامت پیدا می کند تا به بازنشر مطالب ضدانقلاب بپردازد، جای پرسش دارد. [4] نتایج پیگيریها درباره هويت ترانه موسوی، سایت الف: http://alef.ir/1388/content/view/54170/83 [5] فیلمی در مورد سعیده پورآقایی، از "شهدای" جنبش سبز: http://alef.ir/1388/content/view/53975 [6] بیانات مقام معظم رهبری در دیدار دانشجویان و نخبگان علمی: http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=7908 [7] سخنرانی رهبر انقلاب در دیدار اعضای دفتر رهبری و سپاه حفاظت ولى امر http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=7770 [8] پدافند غیرعامل جنگ نرم، سایت الف http://alef.ir/1388/content/view/79366 |
||
امروز صبح داشتم خبرهارو زیرورو میکردم که ییهو چشمم خورد به خبر اعلام اسامی ۷۲ نفر از کشته شدگان اغتشاشات اخیر. اونقدر حس فضولی جولوی چشممو گرفت
كه نفهمیدم کی روی خبرکلیک کردم و کی لیست اسامی کشته شده ها جلوم ظاهر شد. همین طور که داشتم یکی یکی اسامی رو میخوندم كه یکهو چشمم از حدقه بیرون افتاد
(با حالت فنری تصور کنید) و فکم رو زمین ولو شد
.
آره، جالب بود، اسم خودمو توي ليست كشته شده ها ديدم
.
نكته جالبتر اينكه علت مرگم رو ضرب و شتم در بيمارستان
عنوان كردند.
و باز نكته بسيار جالبتر اينكه الان من در قطعه ۲۱۳ رديف ۱۵ شماره ۳۵ دفن شدم
.

چند وقتيه حرف از دفن مخفيانه اجساد ميزدن و من باور نميكردم! اما واقعا اين دفن مخفيانه رو به قدري استادانه انجام دادن كه حتي خود من هم نفهميدم كي دفن شدم.![]()
اصلا اونقدر كارشون خوب بلد بودن
كه نفهميدم كي كشته شدم.
عجب دنيائيه اين دنياي بعد از مرگ. همه چي عين قبل از مردنه و اصلا هيچي تغيير نكرده.
البته هنوز كسي براي سوال و جواب سراغم نيومده. يا شايد سوال و جواب هم مخفيانه انجام شده كه خودم نفهميدم... تا بعد![]()
******************************
بعد التحرير
ميلاد كريم آل طه امام حسن مجتبي (ع) رو به همه عزيزان تبريك ميگم.
دو روز پيش محمد طاها يك ساله شد و من يك ساله كه پدرم.

راستی فکر کنم خوابی که توی پست "خیانت" در تاریخ ۳۰/۰۹/۸۷ نوشته بودم تعبیر شده. جالب اینکه اون روزا هنوز خبری از حضور میر حسین در صحنه انتخابات نبود...
سلام
حلول ماه مبارك رمضان رو به همه دوستان عزيزم تبريك ميگم.
چند بار خواستم مطلب جديد بنويسم اما هر بار ديدم مطلب قبلي (كودتا عليه رهبري در دولت اصلاحات) هنوز تازگي داره...
اما چرا كم پيدا بوديم...
مدتي بود كه به لطف دوستان سبزمون و با يك گلوله چند گرمي امريكايي يا شايد هم انگليسي (بخاطر اينكه كاليبر گلوله از يك نوع سلاح نا متعارف در ايران بود) راهي بيمارستان شده بودم. البته هنوز بهبودي كامل حاصل نشده و بعد از يك مدت حركت چهار پايي (به كمك دو عصا) به تازگي به لطف فيزيوتراپ و آب درماني سه پايي (تك عصا) شديم.
حالا بماند كه دوستان هم ميهن نما چه طور مزد تلاش شبانه روزي چند ماهه براي برگزاري يك انتخابات سالم رو ساعت 5 روز شنبه 23/3/88 با گلوله دادن. كه دستشون رو هم از راه دور ميبوسم.
![]()
![]()
چند روز پيش در محفلي با حاج غلام خواهر زاده طيب حاج رضايي، آزاد مرد عصر خميني(ره) كه حر وار به سپاه حسين زمان پيوست، آشنا شدم. حرفاي قشنگي ميزد و باهاش خيلي حال كردم.حتما يه گفتگوي مفصل باهش انجام ميدم و يه جا منتشر ميكنم.
اما فعلا اين يه جمله يادگاري:
اين روزها صداي شعبون بي مخ ها بلند شده.
اما هنوز طيب ها بيدارن
يا علي
سلام
تا حالا به این فکر کرده بودین که چطوری میشه با بنزین آتیش و خاموش کرد؟![]()
شاید سوالم یه کم خنده دار
باشه. یا شاید مث کارتونا یه علامت سوال بالا سرتون از تعجب
به وجود اومده باشه.
اما من با تمام وجودم این رو احساس کردم. چطوری؟ ماجرا از این قرار بود.
سر ظهر بود و آتیش از آسمون میبارید. تو دل کویرای کرمان. حرارت بالای ۵۰ درجه. توی یه پمپ بنزین تو صف بنزین بودم. متوجه یه آقایی شدم که دم همه ماشینا میرفت و با التماس یه چیزی میخواست.

اول فک کردم گداست. یه کم که به ریخت و لباسش دقت کردم
دیدم که نه بابا به سرو وضعش نمیاد گدا باشه. بالاخره قرعه به نام ما افتاد و اومد دم ماشین و اشاره کرد که شیشه رو پایین بدم.
منم برا اینکه خنکای کولر حیف نشه یه اپسیلون شیشه رو دادم پایین که فقط بتونم صداشو بشنوم و بالعکس.
یارو با لهجه شیرین کرمونی گفت: آقا کارت بنزین و جا گزاشتم خونه. وسط راه بنزين تموم كردم، یه کم بنزین به ما میدین تا خونه برسیم. زن و بچم سه چهار ساعته تو آفتاب وسط جاده موندن.

تا اینو گفت ته دلم لرزید
. فوری گفتم: دبه داری؟ گفت: آره. گفتم بشین تا نوبتم بشه. خلاصه نوبت به ما رسید. و دوتا دبه براش پر کردم.
طرف داش بال در میوورد. دست کرد جیبش یه دسته ۵۰۰۰ تومنی
در اورد. گفت: آقا هرچی امر بفرمایید درخدمتم. گفتم: حالا بشین تا ماشینت برسونم بعد حساب میکنیم.
چند کیلومتر عقب تر توی سراب ته جاده ماشینش پیدا شد. یا رو گفت: داداش الان چهار ساعت التماس هرکیو تو هر لباسی کردم، جواب رد شنيدم. اصلا انگار يه مسلمون پيدا نميشه. زن و دوتا بچه كوچيك و مادر پيرم توي اين گرما چهار ساعت زير آفتابن.
وقتي رسيديم دم ماشين و بنزين و ريختيم تو باك. مادر آقاهه شروع كرد با لهجه محلي ما رو دعا كردن
. خانومشم اشك ميريخت
و بچه ها رو آروم ميكرد و زير لب اونايي كه رحم و مروت ندارن و نفرين ميكرد.
اينجا بود كه فهميدم كه با بنزين هم ميشه آتيشو خاموش كرد. اونم آتيشي به داغي و حرارت آتيش جهنم.![]()
به مناسبت پيروزي حزب الله در جنگ ۳۳ روزه
يكسال از نبر شيرمردان حزب الله در مقابل پنجمين ارتش قدرتمند جهان ميگذره و شيريني اين پيروزي هنوز شيرين نگه داشته.
ماه رمضان سال گذشته كه تازه چند ماهي از پيروزي دليرمردان حزب الله در نبرد 33 روزه گذشته بود دبير كل حزب الله " سيد حسن نصرالله" اين مجاهد في سبيل الله و فخر جهان عرب ميهمان ايران بودند.
هر چند كه اصلا از اين سفر خبري در رسانه ها منتشر نشد ولي بسيار پر بار بود.

در يكي از ملاقاتهاي ايشون توفيق رفيقمون شد و من هم حضور پيدا كردم تا چهره نوراني اين سيد مجاهد رو براي سومين بار از نزديك زيارت كنم. 
سيد قائد (به قول بروبچ حزب الله) شروع به بازگو كردن خاطراتي از نبرد 33 روزه كرد و به معجزات الهي و ياريهاي حضرت حق در اين نبرد اشاره كرد.
يكي از اون خاطرات اين بود:
" توي يكي از كمينهايي كه 8-7 نفر از بچه هاي حزب الله در منطقه "بنت جبيل" داشتن در گيري سختي با يه گردان زرهي ارتش صهيون صورت گرفته بود.
با مقاومت اين چند نفر اون گردان تانكهاي ميركاوا كه افسانه شكست ناپذيريشون به دست اصحاب آخرالزماني رسول الله (ص) و فرزندان حضرت روح الله (ره) در هم شكسته بود مجبور به عقب نشيني ميشن اما در اين نبرد دشوار 3 نفر از بچه هاي حزب الله به شهادت ميرسن.

بچه ها شهدا رو به يه مكان امن ميبرن تا تويه فرصت مناسب به عقب انتقال بدن.
چند ساعتي نمي گذره كه دوباره سر و كله خوكهاي كثيف اسرائيلي در منطقه كمين پيدا ميشه. اما اين بار يه گردان پيساده در پناه گردان زرهي با پشتيبانيه جنگده هاي نيروي هوايي صهيونيست ها.
براي بچه هاي باقي مانده در كمين هنوز نيروي كمكي نيومده بود و اونها مجبورند خودشون مقابله كنند.
نبرد سختي شروع ميشه اما در حين نبرد بچه ها متوجه ميشن كه به تعدادشون اضافه شدهو وقتي دقت مكنن ميبينن كه همون بچه هايي كه چند ساعت قبل شهيد شدند در كنارشون دارن ميجنگن.
بعد از چند ساعت نبرد چاره اي براي نيروهاي اسرائيلي باقي نميمونه جز عقب نشيني.
بچه ها تازه فارغ از آتيش معركه متوجه عدم حضور دوستان شهيدشون كه به كمكشون اومده بودن شدن. وقتي به محلي كه اونها رو مخفي كرده بودن ميرن متوجه ميشن كه شهدا در همون حالت قبل بدون هيچ تغييري هستند."
در اينجاي بحث بغضي كه در تمام طول خاطره گلوي سيد حسن نصرالله ميفشرد شكسته شد و با چهره اي كه با بارون اشك خيس شده بود گفت:" و اين يعني "رجعت". و اين يعني همون بازگشتي كه خدا وعده اش را به مومنان داده. و اين يعني "ان رجعتكم حق"."

ديگه اشك مجال نداد و گفت: " بابي انت و امي و نفسي يا اباعبد الله (ع) والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته"
بدون شرح....

اما....

قابل توجه دوستانی که به نظرشون این عکس ساختگیه
اصل عکسو میتونن در سایت مگنوم فوتو ببینن